دستاوردهای اخوان المسلمین
مترجم: سیّد هادی خسروشاهی
از آنجا که جمعیت از همان آغاز مبنایی مذهبی داشت، فعالیتهای آن بدین گونه تعریف شده بود:
«تحقق اهداف و رهنمودهای اسلام، توضیح پیام قرآن کریم، شناخت صحیح اسلام به گونه ای که مردم آن را بفهمند، به جان و دل پذیرند و بر مبنای آن عمل کنند (1).»
آنها می خواستند این طرح را در مصر و یا حتی در تمامی کشورهای عرب پیاده کنند تا بر مبنای قوانین اسلامی برجهل، فقر، کفر و بی بند و باری غلبه نمایند. (2) در نامه ای که البنّا به «محمد محمود پاشا» در آغاز پیدایش اخوان المسلمین نوشته بود چنین آمده است:
«در کشور ما، مصر، ارزشهای اخلاقی از بین رفته و تقوا نابود شده است و این دردی است که از آن رنج می بریم. گویی در همه جا بی بند و باری و تباهی به چشم می خورد. زنان و مردان، خانواده ها و افراد، جسمها و جان ها همگی فرسوده اند و در انتظار تغییری بنیادی هستند. این کار امکان پذیر نیست مگر آنکه همه عوامل را به خدمت بگیریم و فرهنگ و قوانین خود را اصلاح نماییم. بیهودگی ساعات بیکاری جوانان را می باید با برنامه های اصولی پُر کنیم و با هرگونه نشانه فساد و تباهی مبارزه نماییم.» (3)
بنابراین لازم است که با بیان عقاید، موعظه و آموزش و زدودن غبار کفر از جانهای مردم، مفهوم جغرافیایی «مسلمان» را به مفهومی براستی عقیدتی تبدیل کرد. حقیقت و ایمان، چه در عقیده و چه در عمل، حد و مرزشان را تعیین کند. این نوع تلاش در حقیقت ویژگی اصلی رسالت آنها بود. تلاش اصلی آنها در مدتی طولانی منحصر به همین بود. آشکار است که محیط در مصر، بویژه در میان کارگران و بینوایان اسماعیلیه و روستاهای مصری به طور کل برای چنین فراخوان ایمانی مساعد بود. این طبقات باشور و هیجان به این دعوت پاسخ دادند و رضایت و آرامش خود را در آن یافتند. (4)
سخنرانیهای اعضای اخوان المسلمین عمدتاً بر چند محور اساسی قرار داشت: سازماندهی بیسوادان در جلسه های قرآنی برای آموزش آن و ادای فرایض مذهبی؛ بیان و تفسیر حقیقت پیام اسلام که همگان را به قبول پیامبری تمامی پیامبران پیش از محمد فرا می خواند و بازگشت به پیام اصیل همه آنها که محمد بیانگر آن است: پیام عیسی، موسی، ابراهیم، نوح و آنانکه قبل و بعد از ایشان آمدند؛ (5) تفهیم این مطلب که اسلام دین، قانون، شیوه زندگی، قرآن و شمشیر است و تنها مراسم خاص و روزهای جشن و تعطیل نیست! آموزش و ترتیب جامعه در این جهت که به آنچه اسلام امر فرموده عمل کنند و از زشتی ها و پستیها، قمار، ربا، شرابخواری که نتایج و خیمش تنها گریبانگیر خود ایشان می شود، خودداری کنند؛ (6) به دور افکندن تمام فلسفه ها و روشهایی که مردم را از رهبری پیامبر و هدایت قرآن دور می سازد، آشکار ساختن ارزشهای اسلام به عنوان قوانین اساسی که کشورهای شرق می باید بنای جوامع خویش را بر مبنای آنها پی ریزی کنند، (7) جوامعی که ارزشهای اخلاقی و مادی در کنار هم تمامی ابعاد زندگی روحی و جسمی آنها را در بر می گیرند.
چگونه می توان این پیام را به مردم رساند؟ در آغاز می توان پس از نماز جمعه در مساجد برای آنها سخنرانی کرد و یا جلسات آموزش عمومی مذهبی را پس از نمازهای یومیه برگزار نمود. پس از آنکه اخوان شعب گوناگون خود را در سراسر مملکت باز کرد، رهبران جنبش از این شعب به عنوان «دانشگاههایی برای آموزش مردم طبق رهنمودها و برنامه های اسلام استفاده نمودند.»(8) آموزش طبق برنامه ای هفتگی و بدون وقفه انجام می گرفت. اخوان برنامه های آموزشی را تحت نظر مرشد، تنظیم و اجرا می نمودند.
برخی از نویسندگان آنها بر این عقیده اند که البنّا از نخستین گام شیوه پیامبر را که:- ابتدا جامعه مؤمنین را پدید می آورد و آنگاه قوانین را اجرا می نمود- پیش گرفت. زیرا بر این اعتقاد بود که انقلاب به یکباره به وقوع نمی پیوندد و تحول ملتها گام به گام بوده، برنامه ای دقیق و عملی را طلب می کند. به همین دلیل سعی می کرد مردم را با اخلاق اسلامی آشنا سازد و سپس از آنها بخواهد که این شیوه را در عمل نیز پیاده کنند. (9) اخوان المسلمین عقیده داشتند اسلام تنها راه علاج است و دلیل شکست نهضتهای قبلی این است که آنها به لزوم استفاده از اسلام به عنوان عامل برانگیزاننده ملتها بهای لازم را نداده بودند. رهبران به آموزش مردم براساس مبانی اسلام کم بها می دادند و در عین حال توقع داشتند که جنبش اصلاحی آنها در میان یک ملت تحقیر شده و برده وار موفق شود. اینها عمده ترین دلائل شکست نهضتهای پیشین مصر و ممالک شرق اند. این ضعف تا زمانی که رهبران اخوان المسلمین ذهنیت نوینی را پیش آوردند و دگرگونی روحی ملتها را از طریق آموزشهای قرآنی مطرح ساختند، وجود داشت. (10) سخنگوی اخوان المسلمین می گوید که جنبش همگان را به سوی اسلام راستین که قانون و اساسش قرآن باشد و جامعه ای که بر مبنای تعالیم اسلام پایه ریزی شده و تعالیم اخلاقی قرآن در آن، چه در بعد فردی و چه ابعاد اجتماعی، جاری و ساری باشد، فرا می خواند تا بر اساس روح اصیل اسلام جامعه ای نمونه عرضه بدارد. (11)
به طور خلاصه این برنامه تعلیماتی، تمامی انرژی و توان جمعیت را در سالهای نخستین به خود جذب می کرد. احتمالاً البنّا، امید آن داشت که تمامی هم خویش را بر روی این برنامه اساسی متمرکز ساخته و با مسائل دیگر درگیر نشود. ولی کامیابی او در این کار دورنمای گسترده تری در برابر او گشود و او نیز بدان سو کشیده شد و بدینسان فعالیتهای گوناگون، سازمان، تا هنگامی که روزگار ترور و شکنجه به اوج شدت و قوت خود رسید، همچنان دامنه گسترده تری می یافت.
یکی از کارهای برجسته ایشان فرستادن نامه ای ویژه ای به نخست وزیران مصر، پادشاهان، امرا و رهبران سایر ممالک عربی بود. در این نامه ها، آنها پیام خویش را با کمال صراحت بیان می کردند. گاهی اوقات نامه ها را مستقیماً برای وزرا و بزرگان هر ناحیه می فرستادند و نقطه نظرهای خود را در رابطه با شغل و مقام آنها گوشزد می کردند. آنها این کار را از محمد محمود پاشا، نخستین رئیس دولت زمان خود آغاز کردند و بعدها آن را تا دوره سرکوب و ترور و پس از آن بی وقفه ادامه دادند (12) و هیچگاه از نوشتن، موعظه کردن و اندرز دادن دست برنداشتند. گاهی نامه هایشان را با مصاحبه های حضوری با مقامات مربوطه دنبال می کردند و سعی می نمودند نقطه نظرهای خویش را که در نامه هایشان فرصت و امکان توضیح کامل نداشت، بخوبی تشریح نمایند. موضوع مباحث آنها پیوسته ثابت و یکسان باقی می ماند، تنها در دوران تشنّجات سیاسی، محتوای این نامه ها بیشتر پیرامون محور مباحث سیاسی دور می زد.
در میان نخستین نامه هایشان، نامه ای به محمد محمود پاشا بود، بدین مضمون:
مصر از جهل، فساد، فقر و فقدان ضوابط اخلاقی و فرهنگی و ضعفهای اقتصادی رنج می برد در حالی که سایر ملل از خواب غفلت برخاسته و در تمای ابعاد در حال رشد و توسعه هستند. مصیبت آنجاست که تعالیم اسلام و کتاب قرآن متروک مانده اند. دروغ و دغل از همه جا می بارد، گویی این شب تیره را صبحی نیست.»
نامه چنین ادامه می یابد:
اگر مانع (اجرای برنامه های اسلامی) حضور انگلیسی هاست، سازماندهی درونی ما دست و پاگیر آنها نیست! ولی اگر آنها در منع ما پافشاری کنند، در این صورت وظیفه داریم اعلام جهاد کنیم. اگر دلیل شما نگرانی میلیونرهای بیگانه باشد، بگذارید با آنها به توافق برسیم، تا آنها دریابند که مقررات اسلام ضامن حقوق مادی و تعالی روح آنان است، اگر دلیل عناصر غیرمسلمان است، آنها به عدالت کامل ما از خلال تاریخ پی خواهند برد، ولی هر آینه اگر دلیل این است که رهبران مصر نه توجهی به اسلام دارند و نه به آموزشهای آن آشنا هستند؛ پس این آنها هستند که باید به بینش و نظریه اسلامی بازگردند.» (13)
نامه سپس به سرنوشت خلافت عثمانی اشاره می کند که چگونه دوری آن از مذهب و اسلام اصیل به بیراهه اش افکند. و پس از آن اثرات فاجعه آمیز چنین حرکتی را در مصر گوشزد می نماید و از محمد محمود پاشا می خواهد که با تلاش در راه اعتلای کلمه اسلام و پیش گرفتن آن به عنوان شعار خود، خود را از دیگر رهبران متمایز سازد. (14) نامه چنین ادامه می یابد:«بهتر است با انجام کارهای زیر، قوانین اسلامی اصلاح کننده جامعه را اجرا کرده و به مصر خدمت شایسته نماید:
اولاً: از اختلاط مردان و زنان در مجامع و شب نشینی های رسمی و نیمه رسمی! که در آنها شرابخواری رواج دارد، جلوگیری کند.
ثانیاً: وزراء و مقامات عالیه مملکتی را از حضور در قمارخانه ها، میدانهای اسب دوانی، کاباره ها و تفریح گاههایی این چنین!، باز دارد.
ثالثاً: آنان را از این که عکس همسران و دختران خود را در مجلات و روزنامه ها چاپ کنند، باز دارد.
رابعاً: بر انجام مراسم نماز در رأس ساعت مقرّر نظارت کرده، کارهای اداری را در این ساعات متوقف نماید.
خامساً: به وزرا آموزش دهد که در خانه های خود فضا و جوّ مصر را برقرار سازند. فرائض مذهبی را به جای آوردند و به عربی سخن بگویند. برای فرزندان خویش معلمان مصری استخدام کنند و آنان را به مدارس دولتی بفرستند.
سادساً: مأمورین دولتی خطاکار را بشدت تنبیه نماید.» (15)
و در نامه همچنین خاطر نشان شده است که:
«محمد محمود پاشا بهتر است که قوانین موجود را با توجه به دستورهای اسلام تغییر داده و کمیته هایی برای بررسی و تشخیص اسلامی بودن آنها و مطابقشان با شریعت دائر نماید تا مردم احساس کنند که قانون خدا بر آنان حکم می راند، نه قوانین دست نوشته بشر.» (16)
ارسال نامه ها به همین شیوه ادامه یافت. جمعیت در 1938 نامه ای طولانی به عنوان «نحوالنور»به شاه، نحاس پاشا و پادشاهان و فرمانروایان عرب فرستاد که در آن نویسنده برنامه اخوان را به تفصیل بیان می کند و چنین خاتمه می دهد: «ما خود، امکانات و همه آنچه را که در اختیار داریم در خدمت و سازمان یا حکومتی
می گذاریم که ملت اسلام را به سوی پیشرفت رهنمون شود. ما به چنین فراخوانی پاسخ می دهیم و بار آن را به دوش می کشیم».
در سال 1938، اخوان المسلمین نامه ای به فاروق فرستادند که در آن انحلال احزاب مصر خواسته شده بود. نامه هایی شبیه به آن برای شاهزادگان، عمرتوسان و محمد علی توفیق هم فرستاده شد. (17) اخوان المسلمین بر این اعتقاد بودند که احزاب فعلی مصر بیشتر جنبه نمایشی! دارند. انگیزه ایجاد و موجودیت آنها بیشتر تمایلات شخصی بوده است تا مصالح ملی. جریاناتی که به پیدایش آنها انجامیده اند اینک از بین رفته و در واقع دلیل عقلائی و منطقی برای موجودیت آنها وجود ندارد. اینک زمان آن رسیده است که از یک برنامه اسلامی واحد سخن بگوییم و تمامی انرژی و توان خود را در جهت اجرای آن برنامه ها به کار گیریم.» (18)
در سال 1938، نامه ای به احمد خشبه پاشا، وزیر دادگستری، فرستادند و از او خواستند که به قوانین اسلامی روی آورد، زیرا قوانین موجود ظرف پنجاه سال، هیچ گونه توفیقی حاصل نکرده اند. آنها همچنین توجه اروپاییان را به قوانین اسلامی چونان دلیل ذکر کرده بودند. (19)
در نامه ای که برای «النّحاس »در سال 1938 فرستادند، خاطر نشان ساختند: «در راه بازگشت به شیوه خلافت و تأمین وحدت، که وظیفه اسلامی اوست، در روابط خارجی با کشورهای غیر مسلمان و غیر عرب دقت بیشتری بکند.» (20)
در سال 1939، بار دیگر اخوان المسلمین به «النّحاس»نامه نوشتند و از او خواستند که اعضای حزب «وفد» نمونه های تقوا و پایبندی به مذهب باشند. «وفد» از این رو باید اعلام کند که برنامه های اصلاحی آن از اصول و قوانین اسلام سرچشمه گرفته و اصلاح قوانین، تعدیل دستگاههای فضائی بر مبنای شرع، اصلاح در برنامه های آموزشی، احضار جوانان توانا برای خدمت در نیروهای نظامی، جنگ، و مبارزه
بی امان با ناراستی و کژی اصلاح شرایط اقتصادی، جلوگیری از تقلید اروپاییان در امور، اصلاح نظام اداری و اصلاح سیاست خارجی، را در بر می گیرند. در پایان نامه از مخالفین «وفد» نیز خواسته شده بود که همین شیوه را پیش گیرند (21).
یادداشت ها و نامه ها به طور مستمر برای مقامات عالی رتبه مملکتی فرستاده می شد، در تمام آنها پیوسته «تز» بنای جامعه ای اسلامی با حکومتی اسلامی و بر مبنای قوانین اسلامی، تکرار و تصریح می شد.
اخوان، در روند این فعالیت، کمیته ویژه ای در دفترهای مرکزی برای نشر این نامه ها به صورت جزوه پدید آوردند. آنها شماری از این جزوه ها را منتشر کردند که در میان آنها جزوه ای با عنوان «المنهاج» به چشم می خورد. عناوین دیگر جزوه های منتشر شده آنها بدین قرار است:
من انت (تو که هستی؟) تطوّرات الفکر الاسلامیه و اهدافها (تحول اندیشه اسلامی و اهداف آن) القرآن و الذّره (قرآن و اتم)، التعلیم (آموزش)، کیف ندعوا الناس؟ (چگونه مردم را فرا می خوانیم؟) هل نحن قوم عملیّون (آیا ما مرد عملیم؟)، نحوالنّور (بسوی روشنایی)، اهدافنا و مبادئنا (اهداف ما و اصول ما)، الی ایّ شیء ندعوا الناس (مردم را به سوی چه می خوانیم؟)، دعوتنا (جنبش ما)، بین الامس و الیوم (میان دیروز و امروز)، رسالة الجهاد (رسالت جهاد)، رسالة المؤتمر و الخامس (پیام کنگره پنجم)، الی الشباب (به جوانان)، الاخوان المسلمین تحت رایة القرآن (اخوان المسلمین زیر پرچم قرآن)، المأثورات (شامل دعاها)، و جزوه هایی در رابطه با «وظایف خواهران مسلمان» و «آموزش های اخلاقی» و «آیین نامه عمومی». بیشتر این جزوات را خود حسن البنّا می نوشت.
کتب متعددی درباره البنّا و مسائل کشورهای اسلامی منتشر شد. در میان آنها این اسامی به چشم می خورد:
مع بعثة (با هیئت حج)، الاخوان المسلمین فی المیزان الحقّ (اخوان المسلمین در ترازوی حق)، قائد الدعوة او حسن البنّا، حیات رجل و تاریخ مدرسه (رهبر جنبش یا حسن البنّا، زندگی یک مرد و تاریخ یک جنبش)، قضایا الاقطار الاسلامیه (مسائل کشورهای اسلامی)، فلسطین و المغرب (فلسطین و آفریقای شمالی)، انهیار الحضاره الغربیه (فروپاشی تمدن غرب)، الاسلام یزحف (اسلام پیش می رود)، روح و ریحان ثورة الدّم (انقلاب خون)، رجل السّاعه (مرد زمان).
یکی از نویسندگان اخوان المسلمین، انور الجندی، هر ماه کتابی منتشر می ساخت برخی از آثار مهم او عبارتند از:
من خُطِب حسن البنّا (از سخنان حسن البنّا)، رسائل حسن البنّا (یادداشتها و نامه های حسن البنّا)، مجموعة مقالات حسن البنّا (مجموعه مقاله های حسن البنّا) مذکرات حسن البنّا (خاطرات حسن البنّا).
لازم به یادآوری است که این جزوات با استقبال عظیمی در مصر و کشورهای عربی و اسلامی رو به رو شد و در مغرب، سودان، سوریه، فلسطین و اردن خوانندگان بسیاری پیدا کرد و شوری اسلامی در ملل مزبور برانگیخت. نوشته های ادبی که نویسندگان پرشور و معتقد اخوان المسلمین با قلم جان و دل می نوشتند چنان هیجانی برانگیخت که تا آن زمان سابقه نداشت. کسی این نویسندگان را به نام
نمی شناخت، اما مردم نوشته هایشان را به خوبی تشخیص می دادند و دست به دست می گرداندند. جای تعجبی نیست که برنامه های ارائه شده از سوی اخوان المسلمین از جانب تمامی طبقات اجتماع حمایت گردید و مردم از هر قشری طرفدار جان بر کف جمعیت شدند. حقیقت این است که اخوان توانستند به خوبی اهداف خود را به مسلمانان تفهیم نمایند.
آنها برای رساندن پیام خود از مجلات و روزنامه های خویش و نشریات طرفدار خویش به نحو احسن بهره می بردند. در ابتدای امر، کار خود را با نوشتن مقالاتی در نشریات مذهبی آغاز کردند. سپس در 5 مارس 1946، توانستند روزنامه ویژه خود را منتشر سازند. نام روزنامه اخوان المسلمین بود که بازتاب اندیشه ها و نظرات آنان بود. از جمله نشریات اخوان المسلمین عناوین زیر را باز می گوییم:
المنار (چراغخانه) که به طور ماهانه یا هفتگی منتشر می شد. التعاریف (آشنایی)، الشّعاع (نور)، النّذیر (هشدار دهنده)، الشّهاب (شهاب).
پس از دوران ترور و شکنجه رژیم، مجلات زیر را منتشر ساختند.
المباحث (بحث ها)، الدعوة (پیام)، المسلمون (مسلمانان).
1. آموزش تعالیم اسلامی با توجه به شرایط جدید زمان و تأکید بر این مسئله که اسلام تنها قانون فردی نیست، بلکه قوانین اجتماعات بشری را تدوین و تبیین کرده است.
2. رد اظهارات دروغینی که علیه آنها و حرکت آنها اقامه می شد.
3. رسیدن به نقطه نظرهای مشترک بین تمامی مسلمین، به دور از اختلافات تفرقه برانگیز فرقه های مختلف و تلاش برای متحد ساختن مسلمانان حول محور اسلام اصیل. این کار توسط نویسندگان و روشنفکران زبده و برگزیده صورت می گرفت. شعار آنان چنین بود:
«ما در آنچه توافق داریم به یکدیگر یاری می رسانیم و در آنچه اختلاف نظر داریم یکدیگر را بدیده اغماض می نگریم!»
4. بیان این حقیقت که اسلام با هیچ دین بر حقّی خصومت و دشمنی ندارد. اسلام تنگ نظر و خود بین نیست. به مؤمنین هیچ مذهبی اعتراض نمی کند و برای آنان که ایمان ندارند راه مباحثه و تعلیم را باز می گذارد و آنان را زیر فشار نمی گذارد. اسلام معتقد به این است که همگان فرزندان یک خالقند و زمین، سرزمین واحد یک خلق است. خلقی که برای صلح، عشق، همزیستی، عطوفت و زندگی برادرانه با رنگها و زبانهای مختلف آفریده شده است و هیچگونه اختلاف فکری و نژادی، اشتراک انسانی و بشری او را تحت تأثیر نمی گذارد.
5. نشان دادن راهی که به برپایی نظام اسلامی و اجرای قوانین آن در زندگی شخصی، خانه، دولت و همه مسائل و نهادهای اجتماعی رهنمون می شود. و هم چنین هشدار از انحراف از این راه.
آنها می خواستند که روزنامه شان تریبون عموم اعضای فرقه های اسلامی و گروههای اصلاح طلب باشد. این روزنامه به آنان امکان می داد که عقایدشان را ابراز دارند و در جهان، اسلام را تفسیر و تبیین نمایند. تعداد بیشماری از اعضای جمعیت و مردم عادی، مشترکین دائمی این نشریه بودند. مقالات البنّا در بخش ویژه ای از روزنامه چاپ می شد و ارزش خاصی به آن می داد. این مقالات بسیار گیرا و قوی و موثر بودند و نقش هماهنگ کننده داشتند. در این مقالات حسن البنّا با مهارت خاص خویش از آیات قرآن، حدیث و شعر بهره می گرفت.
یکی از کارهای بسیار برجسته اخوان، تأکید بر امر آموزش و گشودن مدارس متعدد بود. اخوان المسلمین به طور مستمر و مکرّر به مقامات مصری تأکید می کردند که می باید هر چه سریعتر و دقیق تر مطالب اسلامی را در برنامه دروس مدارس بگنجانند تا به روحیه اسلامی و غیرت ملی و ارزشهای اخلاقی افراد افزوده شود.
اخوان در پیش روی مردم، چهار برنامه مشخص و معین را قرار می داد:
مکتب راستین، گسترش اخلاق نیکو، تقویت غرور ملّی و اسلامی و تجدید حیات و شکوه اسلام، آموزش و آماده سازی متخصصان در تمامی زمینه های علمی تا تجدید حیات اسلام در همه ابعاد صورت پذیرد. بدین منظور برنامه های زیر ارائه گردید:
1. اجرای برنامه آموزشی دقیقی که سطح علمی را بالا ببرد، فرهنگ ملتها را به هم نزدیک کند، همکاری گروههای مختلف با یکدیگر را تأمین و روحیه ملی و اخلاق نیکو را در تحسین مرحله خویش (ابتدایی) تضمین کند.
2. مطالعه در تاریخ اسلام، تاریخ ملی و تمدن اسلامی.
3. گنجاندن برنامه های آموزش مذهبی به عنوان یک موضوع اصلی در تمامی مراحل تحصیلی مدارس و دانشگاهها.
4. بازنگری در برنامه آموزش دختران و ریختن دو برنامه جداگانه برای آموزش پسران و دختران در سطوح مختلف آموزشی. (22)
5. جلوگیری از تدریس معلمان و استادانی که به طور مشخص ضعف های عمده اخلاقی دارند، در ایمان ایشان تردید اساسی وجود دارد و یا در حس میهن دوستی ایشان جای بحث و شبهه است.
6. تشویق علوم تجربی تا جایی که جامعه از نظر خلاقیت علمی به خودکفایی رسیده گام در راه اختراع و تحقیق بنهد. (23)
اخوان المسلمین این نقطه نظرها را در کتاب و جزوات خود منتشر کرده به سمع و نظر کارگزاران حکومت، بویژه وزرای آموزش و پرورش می رساندند.
سپس تصمیم گرفتند که خود به گسترش آموزش به شیوه ای که مورد نظرشان بود، اقدام نمایند. آنها کمیته ای فرعی در کمیته آموزشی دفتر مرکزی ایجاد کردند. (24) کمیته ای نیز برای تأسیس مدارس ابتدایی، متوسطه و فنی ویژه دختران و پسران، به گونه ای که از تمامی مدارس خصوصی دیگر به لحاظ برنامه های خاص آموزشی متمایز گردند، تأسیس نمودند (25)؛ برنامه اساسی این مدارس تعلیم مبانی و اصول قرآن، آشنایی دانش آموزان با عظمت دیرینه اسلام و ایجاد انگیزه در آنان برای تجدید حیات مکتب و ایدئولوژی بود. (26) دستاورد آنها در این زمینه چنین بود: تأسیس مدارس غیرانتفاعی برای بیسوادان و کسانی که به طور مشخص به دنبال آموزش دینی بودند؛ مدارس روزانه حفظ و قرائت قرآن و مدارس شبانه برای آموزش کارگران و دهقانان. دوره های ویژه توسط فارغ التحصیلان دانشگاهها برای کمک به کسانی که در امتحان عمومی ردّ شده بودند. کلاسهای مخصوص برای جوانانی که ناچار شده بودند تحصیلات را رها کرده، در بخش صنایع به کار مشغول شوند. مدارس پسرانه خصوصی؛ مدارس «مادران مؤمنین»برای آموزش دخترها کارگاههای آموزشی در کنار موسسّات برای آموزش به کسانی که نتوانسته بودند تحصیلات خود را تمام کنند.
آمار دقیقی از تعداد این مدارس و شمار شاگردان و معلمان آنها در دست نیست، ولی به صراحت می توان گفت سازمان در جایی شعبه ای باز نکرد مگر آنکه به سرعت مدارس و کلاسهای آموزشی را در کنار آن دائر نمود. گفته می شود که تعداد دانش آموزان یک مدرسه مخصوص بیسوادان حدود 100 کارگر بوده است. (27)
جای خوشوقتی است که علاقه به حضور در این گونه مدارس، بخصوص در مناطق کارگری و کشاورزی از حدّ فزون بود. (28) در سال 1946، هنگامیکه العشماوی پاشا وزیر آموزش و پرورش وقت تصمیم گرفت برنامه ای برای پیکار با بیسوادی به مورد اجرا بگذارد از اخوان المسلمین، به پاس کارکرد آنها در این زمینه، خواست که وزارت را در اجرای برنامه اش کمک کنند. (29)
آنان در بسیاری از زمینه های اجتماعی تلاش مستمر و پیگیری داشتند. آنان شعبه ای به نام قسم البّر و الخدمات الاجتماعیه (بخش نیکوکاری و خدمات اجتماعی) تشکیل دادند که در وزارت رفاه اجتماعی به ثبت رسید.
آنان در ارائه خدماتشان به شیوه ای گونه گون متوسل می شدند. برخی از این
شیوه ها معمولی و متداول و بعضی کاملاً غیر عادی و جدید بودند. آنها جلسات سخنرانی بسیاری در رابطه با فرهنگ مذهبی و اسلامی تشکیل می دادند از جمله:
الدّین و الدنیا (دین و دنیا)، لماذا آمن الشباب بدعوة الاخوان المسلمین (چرا جوانان دعوت اخوان المسلمین را پذیرفتند؟)
آنها انجمنی برای بالا بردن سطح زندگی روستاییان مصر و مردم فقیر حومه شهرها دائر نمودند. یکی از اخوان در زمین خود مزرعه ای نمونه احداث کرد. در یک دهکده چهارگورستان برای فقرا و تهیدستان ساخته شد. گروهی از اخوان در دهکده دیگری تصمیم گرفتند در عرض سه ماه مقدس اسلامی، هر هفته 200 گرسنه را اطعام کنند. شعب مختلف اخوان در اطعام مساکین با یکدیگر رقابت می کردند. همچنین این رقابت در زمینه های برق رسانی به روستاها و جمع آوری صدقات بری فقرا در طی ماه رمضان وجود داشت. برخی از شعب اخوان توانستند در طی ماه رمضان تعداد 600 نفر را غذا بدهند. تعدادی از آنها کمیته هایی برای تهیه آمار از کودکان بی خانمان و خانواده های فقیر برپا کردند تا بدین وسیله بتوانند بچه هایی آماده کار را بر سرکارهای مناسب بگمارند و به فقرا کمک نمایند تا بتوانند هزینه های زندگی خود را تأمین کنند. در بزرگداشت سالروز تولد پیامبر برخی از اعضاء متوجه ارتکاب رفتار ناپسندی شدند و به حکومت اعتراض کردند.
از سوی دیگر، آنها ساختن و تجدید بنای تعداد بیشماری مسجد را در سرتاسر مملکت به عهده گرفتند. برخی از اعضاء زمین این مساجد را در اختیار سازمان می گذاشتند و برخی دیگر هزینه ساختمان آن را تقبّل می کردند. بسیاری از شعب، مساجد خاصّ خویش را داشتند. (30)
اعضاء جمعیت را در مراسم بسیاری شرکت می کردند تا شیوه ها و خط مشی خود را بهبود بخشند و کامل کنند و با حضور خویش را در جامعه نشان دهند. کمیته ای از معلمان در «طنطا»به منظور تصحیح اوراق امتحانی تشکیل شده بود. یکی از شعب جمعیت به افتخار آنان مهمانی برگزار کرد و تمامی کسانی را که به نوعی با آموزش و پرورش سر و کار داشتند، از جمله ناظرین جلسات امتحانی، بازرسان، شهردار و معلمان را به این مهمانی دعوت نمودند. در این ضیافت اعضاء جمعیت با تک تک مهمانان سخن گفتند، نقطه نظرهای خود را برایشان توضیح دادند و درباره مسائل و مشکلات آموزش و پرورش علی الخصوص قشر معلم با آنان به بحث نشستند. (31)یکبار، زمانی که شاه قاره را به قصد اسکندریّه ترک می کرد، پیشاهنگان اخوان المسلمین در تمام ایستگاههای سر راه برای خوشامدگویی به او جمع شدند. (32) زمانی که کنگره پارلمانی در سال 1938 در مصر تشکیل شد، اخوان المسلمین به افتخار نمایندگان عرب مهمانی بزرگی بر پا کردند و حسن البنّا در آن سخنرانی کرد. (33) یکبار هم به افتخار کارگران کارخانه بُحیره و ایستگاه انتقال نیرو، میهمانی بزرگی در مرکز اجتماعات خویش برپا کردند و از این موقعیت برای تشریح مواضع و نقطه نظرهای جمعیت بهره بردند. آنها کمیته ای برای بررسی مسائل کار و پخش نقطه نظرهای خویش در میان کارگران تشکیل دادند. (34) در این مهمانیها افراد بیشماری به سوی جمعیت جلب می شدند. یکی از جالب ترین این وقایع در هنگام انتخاب اسقف قبطی «سنت مارک» روی داد که البنّا شخصاً به او تهنیت گفت (35).
آنها در برنامه های تئاتر نیز شرکت می کردند و در دفتر مرکزی گروه تئاتر ویژه ای برای اجرای نمایشنامه های مناسب وجود داشت. این گروه نمایشنامه های «بلال»
(مؤذن پیامبر)، الکفاح (پیکار)، عمر بن عبدالعزیر (هشتمین خلیفه اموی) و المعزلدین الله الفاطمی (چهارمین خلیفه فاطمی) و الیتیم (یتیم) را اجرا کردند. (36)
در بخش پیشاهنگی نیز فعالیتهای چشمگیری داشتند که در فصل مربوط به فعالیتهای نظامی، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
کنگره های منظم و مستمر تشکیل می دادند تا اولاً پیشرفتهای خود را در زمینه های مختلف ارزیابی کنند و ثانیاً در برنامه های گذشته خویش تجدید نظر نمایند و موفقیت کلی را بسنجند و چکیده نقطه نظرهای خویش را به اطلاع مردم برسانند.
در ماده پنجاه و شش آیین نامه چنین آمده است که مرشد عام می تواند اعضای شعب اخوان المسلمین و سایر اعضاء را که مایل باشند در کنگره شرکت کنند به این گردهمایی دعوت نماید. این جلسه در قاهره یا هر مکانی که مرشد عام مصلحت بداند، حداقل هر دو سال یکبار تشکیل می گردد تا عملکردهای گوناگون جمعیت در زمینه های مختلف در ظرف مدت مذکور بررسی شده، پیشرفتهای حاصله ارزیابی گردند. این جلسات از زمان تأسیس جمعیت تا دوران اختناق و سرکوب همواره و به طور منظم تشکیل می شدند. به هر حال تصمیمات اتخّاذ شده در چهار کنگره اول به طور علنی اعلام نشد!.
برای آنکه ماهیت این کنگره ها آشکار شود، هیچ توضیحی ارزشمندتر از سخنرانی البنّا در کنگره پنج سال 1938 به مناسبت دهمین سالگرد تأسیس جمعیت نیست. در این سخنرانی، البنّا علل و انگیزه ایجاد جمعیت اخوان و ویژگیها و مشخصات آن و برنامه های جمعیت را جزء به جزء تشریح کرد.
در کنگره ششم که در سال 1941 برگزار گردید آنها اعلام داشتند:
اولاً: ملک فاروق سران کشورهای اسلامی را به کنگره دعوت کند. ثانیاً: انگلیس این مسئله را در باور خود بگنجاند که حضورش در مصر تنها به دلیل شرائط و نیازهای جنگی است. ثالثاً: حکومت مصر لزوم تجهیز سریع و فوری نظامی را درک نماید. در سال 1945، بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت کنگره ملی برگزار کرده اهداف خود را در آن تشریح نمود. سپس آنها هفت جلسه عمومی در قاهره و مراکز استانها برپا کردند. گروه بیشماری در روستاها و حومه شهرها به راه افتادند تا به مردم آن نواحی حقوق و وظایفشان را خاطر نشان سازند.
در جلسه عمومی در سال 1946 قطعنامه زیر تصویب شد:
«1. اعلام وفاداری به نظام؛ 2. توقّف مذاکرات با بریتانیا؛ 3. لغو قرار داد سال 1936؛ 4. خروج کامل بریتانیا از مصر، طرح مسئله مصر در شورای امنیت و سازماندهی مردم برای جهاد؛ 5. طرح قراردادی دیگر پس از تخلیه مصر؛ 6. آمادگی برای جهاد؛ 7. هر حکومتی که در جهت اهداف و منافع مردم مصر تلاش نکند، چون دست ابزار امپریالیسم شناخته شده و بنابر همین شناخت با آن رفتار می شود. 8. تشکیل
کمیته هایی از اخوان المسلمین برای ابلاغ این تصمیمات به شاه، جامعه عرب و سفارتخانه ها، و تلاش برای اجرای آنها. (37)
همچنین اخوان بطور مستمّر جلساتی با شرکت دانشجویان ترتیب می داد که البنّا در آن سخنرانی می کرد. بدیهی است که تشکیل مستمر این جلسات به خاطر بسط و توسعه جنبش، تجدید قوا، تفسیر اصول و مبانی و پیشبرد روند آن بود. این شیوه بهترین راه گسترش و عضوگیری برای اخوان بود، به ویژه اگر این نکته را در نظر بگیریم که سخنرانیها و تصمیم گیریهای مطرح شده در این جلسات در جزوات و روزنامه هایی منتشر می گردید و در دسترس عموم قرار می گرفت.
اخوان از همان آغاز جنبش در اسماعیلیّه تأکید بسیاری بر فعالیت بانوان داشتند. در آنجا «معهد امهّات المؤمنین» (آموزشگاه مادران مؤمنان) برای آموزش دختران تأسیس گردید، تا از آنان زنان مسلمان آگاه ساخته شود- بعدها آنان گروههایی از «الاخوات المسلمات» (خواهران مسلمان) ایجاد کردند که اهداف (برادران مسلمان) را تعقیب می کردند، ولی شیوه هایی ویژه بانوان را اجرا می نمودند. دقیقاً مشخص نیست که آنها درباره از زنان چه نظری داشتند، ولی آشکار است که اخوان المسلمین می خواستند به دوشیزگان بیاموزند که در آینده نقش ایشان در خانواده و در اجتماع چیست و چه حقوق و وظایفی دارند؟ و بدانند که دین به آنان احترام می گذارد، مقام آنان را بالا می برد و حقوقی برابر مردان به ایشان می دهد. (38)
در اسلام، در رابطه با حقوق اصیل و اساسی بشری، تفاوتی بین زن و مرد ندارد، هر دوی آنها دارای مسئولیتها و وظائف بسیار هستند.
اخوان المسلمین تشخیص دادند که زنان می بایست براساس نگرشی که اسلام نسبت به آنان دارد هدایت گردند، زیرا غرب معیارهای خود را به آنان دیکته کرده و اسلام را کهنه و ارتجاعی قلمداد کرده بود. می بایست به آنان تفهیم شود که قوانین اسلامی با واقعیتهای موجود به خوبی تطبیق کرده، بر تمامی حقوق انسانی صحّه می گذارد و زن را از قید و بندهایی که مانع بهره مندی او از موهبتهای زندگی است، آزاد
می سازد. (39)
آنها به این نتیجه رسیدند که جنبش آنان باید اولین حرکت زنان در مصر باشد که مبنا و پایه ریزی محکمی دارد و هدف آن رهایی زنان، دادن حقوق آنها به ایشان، ارتقاء توان و استعداد آنان، پاک کردن ذهن و روان آنان از آلودگیهای پیشین و بالا بردن روحیه و اخلاقیّات ایشان با والا جویی، زهد، پرهیزکاری و پاکدامنی است. (40) شعب بی شماری برای خواهران مسلمان گشودند و آنها را در زمینه تحصیل، کار و امور اجتماعی آموزش دادند. برای مثال 26 ژوئن 1946 در شب معراج پیامبر، اخوات (خواهران مسلمان) در قاهره برای زنان مهمانی ترتیب دادند. (41)
خواهران در جلسات هفتگی در قاهره در مرکز اخوان در «کوی سیده زینب» گردهم می آمدند. آنچه در اینجا جلب توجه می کند این است که فعالیت اخوان سرانجام بدانجا انجامید که جامعه جایگاه برجسته ای برای زنان شناخت، این تلاشها دستی بود که برای رهایی آنان از زندگی دشوارشان به سویشان دراز می شد.
اخوان المسلمین به بهداشت و رفاه جامعه اهمیّت بسیار دادند و بیمارستانها و نوانخانه های متعددی برای پیروان مذاهب مختلف در شهرهای گوناگون ایجاد کردند. (42) آمار بخصوصی در این مورد وجود ندارد، ولی گزارشهای غیررسمی حاکی از آن هستند که بیش از بیست نوانخانه و بیمارستان دائر بودند. (43)
به دلیل نیاز مفرط کارگران و دهقانان، اخوان المسلمین سعی کردند. این عمل را در مناطق آنها گسترش دهند. گزارشی حاکی از آن است که در بهداری آنها ظرف یکسال حدود 3774 بیمار از مذاهب مختلف مورد معاینه و درمان قرار گرفتند. (44)
اخوان المسلمین در زمینه شرکتهای تجاری نیز فعالیت بسیار نمودند و «شرکة المعاملات الاسلامیه» (شرکت معاملات اسلامی) را بنیان نهادند و توانستند این شرکت را به ثبت رسانده، با سرمایه ای معادل 30 هزار لیره شروع به کار کنند. آنها کارخانه نسّاجی و بافندگی را با این هدف که سوسیالیسم اسلامی را زنده نمایند، استاندارد زندگی کارگران را بالا و اقتصاد ملی را از وابستگی باز رهانند، برپا کردند. کارگران به خرید سهام آنها ترغیب می شدند. سایر شرکتهای آنها عبارت بودند از شرکت مهندسی و تجارتی اسکندریه با 3500 سهم و سرمایه ای معادل 14،000 لیره. مؤسسه انتشارات اسلامی و نشریه یومیّه با سرمایه ای معادل 70،000 لیره برای انتشارت و 50،000 لیره برای روزنامه. این مؤسسه در سال 1945، برای هماوردجویی در نبردهای فکری که پس از جنگ دوم آغاز شد و مبارزه طلبی با قلمهایی که در
زمینه ها و عرضه های گوناگون در چند لوح پیاپی در مطبوعات راه یافتند، تأسیس شد. آنها در مقدمه بیانیه ای که درباره این شرکت منتشر کردند خاطر نشان ساختند، بهره ای که از برپایی این بنیاد به مواضع اسلام گرایان می رسد نیاز به یادآوری و شمارش ندارد، زیرا مطبوعات رکن چهارم قدرت در روزگار کنونی است، سیاستهای دولت را کنترل می کند و به افکار عمومی شکل می دهد. آنها همچنین به سایر تلاشگران نهضت اسلامی فرصت خرید سهام این مؤسسه را دادند تا افزون به ادای خدمت بزرگی به مسئله اسلام از این کار به عنوان وسیله سودبری و سرمایه گذاری بهره برند. آنان این مؤسسه را دومین پروژه بزرگ خویش می دانستند که نیرو و شور آنها را در راه رسالت خویش می نمایاندند. (45)
یک روزنامه هم به همان گونه که در بخشهای پیشین یادآور شدیم، منتشر شد و تعداد بیشماری از مصریها و مردم سایر کشورهای عرب زبان را به خود جلب کرد. انتشار روزنامه تا دوره سرکوب ادامه یافت، و در این میان گاهگاه یا توقیف می شد و یا به دقت مورد سانسور قرار می گرفت. ای توقیفها و سانسورها بویژه در دوران مذاکرات انگلیس و مصر و بحران فلسطین در اوج خود بود، زیرا اخوان پیشاپیش کسانی بودند که به باز ایستادن گفتگوها، لغو پیمان و نبرد سرنوشت ساز در راه فلسطین فرا
می خواندند.
تمامی هفت کمپانی (46) آنها در برنامه های خود توفیق بسیار به دست آوردند، زیرا کارگران در سرمایه شریک بودند. این شیوه سرمایه گذاری در نوع خود اولین نمونه در تاریخ مصر می باشد. هیئت مدیره شرکتها برای کارگران مساجد، مدارس و
باشگاه ها برپا می کرد. اخوان در دفتر مرکزی خود بخش ویژه ای برای کارگران دائر کرده بودند. این بخش به منافع کارگران، تشویق آنان به شرکت در سرمایه کارخانه محل کار خود، آشنا کردن آنها با صنایع مورد نیاز کشور و بالا بردن بهره دهی، چندان که ثروتمندان به برپایی چنان کارخانه هایی برای خود تشویق شوند، رسیدگی می کرد. (47)
این گونه فعالیتهای اقتصادی توجه مجامع عمومی را برانگیخت. مردم می پرسیدند جمعیت اخوان با این کارخانه ها چه اهدافی را دنبال می کنند. پاسخ اخوان چنین بود: جمعیت آنان که چنین پروژه های بزرگی را به عهده گرفته است، از هیچ گروه و دسته ای کمک دریافت نکرده و در هیچ یک از مراحل فعالیتش نه تنها به کمکهای دولت چشم نداشته که از آنها پرهیز هم کرده است، شرکت کانال سوئز پنج هزار لیره برای ساختمان مسجد و مدرسه اسماعیله کمک کرده است. آنان با غرور اعلام کردند که این درخت را با دسترنج خویش کاشته اند و در انتظار آنند که به بار بنشیند و روزی از آن توشه برگیرند. (48)
اخوان المسلمین شرکت خود را در این فعالیتهای اقتصادی چنین تفسیر می نمایند که: پیامبر اکرم با بیان این موضوع که «هیچ امری نکوتر از آن نیست که مردی درستکار پولی حلال به دست آورد» در واقع فتوای انجام این امر را داده اند. (49)
آنها عملاً «از آگاهیهای خود از سوسیالیسم غربی! بهره برده و با پشتیبانی کارگران و کشاورزان برنامه های خود را بر مبنای آن ریختند. آنها تا اندازه زیادی از این اصول بهره بردند، زیرا پایگاه خود را میان کارگران و کشاورزان گستردند! (50) و خود را در برابر سقوط و چه بسا ورشکستگی مصون داشتند؛ آنها همچنین راه را برای سرمایه های ملی، برای تحقق اصول سیاسی و لیبرال خود باز نهادند. بدیهی است که بدین وسیله اخوان المسلمین چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، منافع بسیاری بردند. چونان نمونه ای از گرایش اخوان المسلمین به سوسیالیسم ملی، شایان یادآوری است که، آنها بر آن بودند که نخست ثروتهای عمومی چون معادن، به منظور حفظ منافع ملی، تابع قوانین شوند، و اینکه دولت: حق ندارد به هیچ شرکت خارجی در پی استخراج منابع ملی امتیاز دهد، چرا که دولت یا باید این کار را خود انجام دهد و یا، چنانچه در این کار ناتوان باشد، از شرکتهایی که با سرمایه عربی برپا شده اند، بهره گیرد. دوم، بیگانگان باید از داشتن مستغلات و داراییهای غیر منقول در کشور منع شوند. سوم، جلو همه فعالیتهایی که به ایجاد انحصارات و انباشت ثروت، جز از راه تلاشهای مشخص و سودمند، می انجامند، گرفته شود. چهارم، زکات مال گردآوری شده و در جهت حل مسئله فقر و بیماری جدی گرفته شود. پنجم، حکومت در شرایط نیاز فوری و به اندازه ای که منافع عالیه ملت اقتضا می کند، باید در املاک خصوصی و ثروتهای بزرگ دخالت کند، مشروط بر اینکه به اصل مالکیت خصوصی و رقابت اقتصادی، آسیبی وارد نیاید.
آنها همچنین در ارتباط با حقوق کارگران از جمله ضمانت حدّاقل معیشت، ایجاد کار برای هر فرد، تضمین مزد مناسب و حداقل دستمزد، محدودیت ساعات کار، حفظ ایمان و اخلاق، تأمین حداقل معاش در دوران بازنشستگی و از کار افتادگی، جلوگیری از استخدام کودکان و زنان در حرفه هایی که مناسب ایشان نیست. و جز آن را خواستار بودند. آنان همچنین خاطرنشان ساختند که هر کشاورز می باید، حداقل زمین، حداقلِ شرایط بهداشتی و تندرستی، غذای کافی، تحصیلات مناسب و محیطی روحانی داشته باشد. (51)
یکی از برجسته ترین جنبه های فعالیتهای اخوان تقویت روحیه اعضاء برای «جهاد»، به معنی عام اسلامی آن، بود. آنها جهاد را به چند مقوله تقسیم کردند:
شور و اشتیاق در راه تجدید شکوه و نیروی اسلام. دریغ بر آنچه که مسلمانان با ضعف خویش از دست دادند. اعتقاد به اینکه دریغ و رنج و گذشتهای مداوم به یافتن ملاحظاتی درباره راه رهایی می انجامند، یعنی: فداکردن جان و مال برای بهبود وضع اسلام و مسلمانان. پیوستن به خیر و اجتناب از شرّ. این که هر انسانی سرباز راه خداست و می باید جان و مالش را در راه او فدا کند و در مقابل چشمداشتی نداشته باشد، بنابراین اگر عظمت و شکوه اسلام مورد تهدید قرار بگیرد و یا شرف و افتخار آن پایمال گردد و فریاد جهاد سر داده شود، آنگاه می باید نخستین کسی باشد که به این بدا پاسخ مساعد می دهد، تا معیارهای عدالت باز برقرار گردند، اوضاع جامعه بهبود یابند، ستمدیدگان به حق خود برسند، دست تجاوزگران در هر جایگاه و پایگاهی کوتاه شود. رزمنده مسلمان در خدمت به دین خدا عشقی شیفته وار و نیتّی پاک داشته باشد. (52)
باری رسیدن به چنین اهدافی آنها سه راه مشخص را پیگیری کردند:
1. تشویق کارگران و دانشجویان به روی آوردن به ورزشهایی چون فوتبال، بسکتبال، کشتی و بکس.
2. ایجاد سازمانهای پیشاهنگی در مراکز مختلف. این پیشاهنگان در محله های گوناگون شهر برنامه رژه اجرا می کردند و مهمانی یا نمایشهای گوناگون ترتیب
می دادند. آمار دقیقی از تعداد این افراد و یا حتی گروهها وجود ندارد، ولی در جزوات منتشره از سوی اخوان المسلمین تعداد آنها به طور تقریبی چهل هزار نفر ذکر گردیده است. (53) طبق گزارشی یکبار هزار پیشاهنگ تنها از سه مرکز در قاهره رژه رفتند. (54) اگر این آمار را درست بگیریم، می توانیم حدس بزنیم که شمارشان تا چه حد عظیم بوده است. آنانی که شاهد رژه ها و گردهمایی مذکور بوده اند، از جمعیت و شیوه دقیق سازماندهی آنها ابراز شگفتی می نمودند. یک بازرس و یک منشی عالی رتبه جمعیت مأمور اداره، سرپرستی و سازماندهی پیشاهنگان بودند. (55)
3. اخوان المسلمین از میان جوانانی که قادر به رزم بودند گردانهایی شبیه به «فتوّه»(جوانمردان) یا گاردهای مخصوص سازمان داده بودند. شعار این گردانها «اطاعت بی چون و چرا» بود. (56) اعضاء می باید سوگند یاد کنند که در تمامی مراحل از فرمانده اطاعت کرده و از دین خود دفاع کنند. هر مرکز گردان ویژه خود را داشت و هر منطقه گروههایی که به صورت مجموعه های رزمی سازمان یافته بودند. آنها هم چنین اردوگاههایی همگانی برپا می کردند تا دانشجویان وابسته به اخوان دوره هایی مشخصی را در آنها بگذرانند. (57)
هنگامی که از اخوان سؤال می شد تا چه حد در برنامه ریزیها و سازماندهی های خود تحت تأثیر غرب قرار دارند؟ پاسخ می دادند فاشیسم موسولینی، نازیسم هیتلر و کمونیسم استالین بر مبنای صرفاً نظامی ناب پایه ریزی شده بودند ولی فرق نظامی گری آنها با اسلام در این است که همان اسلامی که جنگ را تجویز می کند، به صلح ایمان دارد، زیرا قرآن در آیه ای تصریح می نماید که «اگر آنان به صلح گراییدند شما نیز بدان بگرایید و به خدای خود توکل کنید.» این همان اسلامی است که به پیروزی، بیش از آنچه باید، بها نمی دهد، و در جنگ، ناجوانمردی، ایجاد نقص عضو، جنایت و ستم به زنان و کودکان و پیران، بریدن درختان، کشتار حیوان بجز برای تغذیه، پیگرد گریختگان از میدان و کشتن زخمیان را روا نمی دارد. سپاهیگری اسلام حافظ عدالت و نگهبان نظام و قانون است. (58)
دلیل اساسی ایجاد گردانهای رزمی، ناکامی دولت در سیاست است. این ناکامی ملت را به گردانهای رزمی اخوان و رهبری اخوان جذب می کرد چه، رهبریت و اصول جمعیت پویایی دارند، زیرا از تکامل طبیعی اندیشه ها و آرمانهای ملت سر برآورده اند. (59)
جای تردیدی نیست که آنها از همان نخستین روز به اصل قدرت یابی اعتقاد داشتند، زیرا هدف آنان آزاد سازی درّه نیل، تمامی کشورهای عرب و کشورهای اسلامی از زیر یوغ بیگانه، حمایت از اقلیتهای مسلمان در سراسر جهان و به دست آوردن حقوق حقّه ایشان و اتّحاد جهان اسلام تحت لوای اخلاق اسلامی بود. (60)
مسلماً تحقق چنین اهدافی بدون داشتن یک نیروی رزمی قوی و منسجم غیر ممکن می نمود. عقلایی به نظر نمی رسید که اخوان المسلمین جهاد را در چنین مرتبه والائی قرار داده باشند، بدون آنکه مدتهای طولانی به اعضای خود درس فداکاری، صبر و از خودگذشتگی را نیاموخته باشند. (61) آنها پیوسته به طور صریح اعلام
می کردند؛ هنگامی که سایر شیوه ها به نتیجه نرسند بلا تردید از شیوه قهرآمیز استفاده خواهند کرد و این کار را در مقطعی انجام خواهند داد که به ایمان و کارآیی اعضای خویش ایمان داشته باشند. (62) سوالی که مطرح می گردد این است: آیا اخوان در سال 1948 که به ترور النقراشی و زمینه چینی برای سرنگونی دستگاه متهم شدند، به این مرحله رسیده بود یا نه؟. به گمان می توان گفت که آنها در این سال به اوج قدرت خود رسیده بودند و به همین دلیل اعضای افراطی حزب کاسه صبرشان لبریز شد و به واژگون کردن رژیم مصمّم شدند، تا بتوانند خود زمام حکومت را به دست گیرند.
گردانهای رزمی جمعیت در سال 1951 پس از لغو پیمان انگلیس- مصر، فعالیت خود را از سر گرفتند. اعضای آنها برای بازرسی اتومبیلها در جاده منتهی به کانال سوئز، پستهای بازرسی برپا کردند و شماری از مجوزهای ورود به اردوگاههای نظامی انگلیسی را مصادره کردند تا دارندگانشان را از همکاری با انگلیسی ها
بازدارند. (63) گفته می شود که نیروهای انگلیسی با دریافت اطلاعاتی مبنی بر اینکه گروهی از اخوان مصمم به انجام عملیات چریکی علیه آنها شده اند، برای حفظ امنیت خویش به اقدامات نظامی فشرده ای دست زدند. همچنین گزارش شده است که اخوان در «الزقایق» مدرسه ای برای آموزشهای نظامی دارند. اینها نشان می دهد که گردانهای رزمی اخوان المسلمین حتی پس از دوران ترور و خفقان، به فعالیت مؤثر خود ادامه می دادند. درباره کنترل حکومت وفد روی گروههای شبه نظامی، شامل اخوان، اختلافاتی در گرفت. یک کمیته مرکب از چهار کارشناس از چهار گوشه کشور، به سرپرستی یکی از وزرا تشکیل شد تا آموزش آنها را نظارت کند!
شاید بیجا نباشد که در اینجا از وسیله چهارمی در راه تحقق اهدافشان نام ببریم: آنها طی مقالات گوناگون در نشریاتشان خاطر نشان ساخته بودند که مصر می باید صاحب ارتشی قوی گردد تا بتواند استقلال مصر و اصل بی طرفی آن را تضمین نماید. (64)
آنها از این حد فراتر رفته می خواستند: اینک که وحدت کامل ارتشهای عرب در این شرایط عملی نیست، (65 ) اتحادیه عرب دست کم جدولی برای هماهنگی، سازماندهی و شیوه آموزش ارتش های عرب پدید آورد.
پی نوشت ها :
1. البنّا، الی ای شیء ندعوا الناس، ص 26. همچنین رجوع شود به مقاله ای در مقدمه مجله «الشهاب»که قبل از اولین شماره مجله المسلمون به تاریخ 30 نوامبر 1951 چاپ شد. بخصوص صفحه 8 که در آن پیام الشهاب خلاصه شده که در واقع پیام جنبش هم هست.
2. الجندی، صفحه 125.
3. الاخوان المسلمون 11 ژوئیه 1946.
4. ایضاً 5 مه 1946.
5. ایضاً 6 ژوئن 1946.
6. البنّا، نحوالنور صص 34- 31 البنّا، هل نحن قوم عملیون؟ صفحه 29 و روزنامه های آنان در تاریخ 17 مه 1946.
7. البنّا، الی أی شیء ندعوا الناس؟ صفحه 23.
8. الحجاجی، روح و ریحان ص 295.
9. ایضاً ص 123.
10. الحجاجی روح و ریحان، صص 377- 376.
11. ایضاً، ص 115.
12. دبیر کل جدید سعی کرد راه پشتیبان را بپیماید و نامه ای به نجیب الهلالی نوشت و در آن نقطه نظرهای جنبش را راجع به سیاست داخلی خارجی و مذاکرات با انگلستان بیان کرد. رجوع شود به روزنامه الاهرام تاریخ 26 مارس 1952.
13. الاخوان المسلمون، 7 ژوئیه، 1946.
14. ایضاً، 10 ژوئیه 1946.
15. ایضاً، 10 ژوئیه 1946.
16. ایضاً، 11 ژوئیه 1946.
17. ایضاً، 25 ژوئیه 1946.
18. ایضاً، 24 ژوئیه 1946.
19. ایضاً، 14 ژوئیه 1946.
20. ایضاً، 30 ژوئیه 1946.
21.ایضاً، 30 ژوئیه 1946.
22. اهدافی شبیه به این در جزوه (اهدافنا و مبادثنا) (هدفها و اصول ما)، منتشره توسط کمیته مرکزی دمشق 1945- 1365. من معتقدم که این عقاید شبیه عقاید اخوان المسلمین در مصر است. رجوع شود به بیانیه کنگره ششم اخوان المسلمین، ص 7.
23. البنّا، نحوالنور، صص 19-18 و الی أی شیء ندعوا الناس. ص 26.
24. الاخوان المسلمون، 17 ژوئن 1946.
25. ایضاً، 20 مه 1946.
26. ایضاً ،18 ژوئن 1946.
27. ایضاً، 3 ژوئن 1946.
28. البنّا، هل نحن قوم عملیون، ص 14.
29. در نامه وزیر خطاب بایشان چنین آمده بود:
-« می بینم که گروه شما در تمامی شهرها و دهکده ها از شمال تا جنوب پخش
شده اند و در واقع تلاش بسیار کرده و می خواهند فرصتی را فراهم آورند که برنامه اصلاح طلبانه اجرا گردد.»
در این کلام قدرت نفوذ ایشان در آن زمان معلوم می گردد. رجوع شود به الاخوان المسلمون، 11 اکتبر 1946.
30. البنّا، هل نحن قوم عملیون صص 16-14.
31. الاخوان المسلمون، 3 ژوئیه 1946.
32. ایضاً، 23 ژوئن 1946.
33. الطاهر، ص 6.
34. الاخوان المسلمون 18 ژوئن 1946.
35. ایضاً، 7 ژوئن 1946.
36. ایضاً، 2 ژوئن 1946.
37. ایضاً 31 مه 1946.
38. ایضاً، 3 ژوئن 1946.
39. الحجاجی، روح و ریحان ص 309.
40. ایضاً، ص 310.
41. ایضاً، ص 313.
42. الاخوان المسلمون، 24 ژوئن 1946.
43. ایضاً، 21 ژوئن 1946.
44. الدعوه، 15 آوریل 1952.
45. الاخوان المسلمون، 25 مه، 7 ژوئن، 20 ژوئن، 21 ژوئن 1946.
46. رجوع شود به بیان عن مشروع المطبعه الاسلامیه و الجریده الیومیه (بیانیه پروژه انتشارات اسلامی و روزنامه یومیه) 1945.
47. رجوع شود به اسامی کمپانیها، مجله الدعوه، 15 آوریل 1952.
48. الاخوان المسلمون 12 ژوئیه 1946.
49. البنّا، هل نحن قوم عملیون صص 19- 18.
50. من خطب حسن البنّا ص 15.
51. رجوع شود به «اهدافنا و مبادثنا» و صفحه 5. در آنجا او به تمدن غرب اشاره می کند و می گوید که در این تمدن خوب و بد بیکسان وجود دارند و صنعت و علوم آن غیرقابل انکارند و می بایست هر اختراعی که برای ما سودمند است و شخصیت ما را بعنوان یک ملت ویران نمی سازد در جهت بقای ملت بکار گرفته شود... و غیره... این اظهار نظر نشان می دهد که آنها دیدگاه واقع بینانه ای نسبت به تمدن غرب داشتند. و صحیح نیست اگر گمان ببریم که آنها با این تمدن بطور کلی مخالف بوده اند. گر چه نمی توان انکار کرد که برخی از نویسندگان آنها در حمله به تمدن غرب بسیاری تندروی کرده اند. تمایل و نقطه نظرات اساسی ایشان در مورد این مسئله از همین جملات آشکار می گردند.
52. اهدافنا و مبادثنا صفحا 10- 8.
53. البنّا، هل نحن قوم عملیون صص 52- 48.
54. مجله الدعوه، 15 آوریل 1952.
55. الاخوان المسلمون، 3 ژوئن 1946.
56. ایضاً، 11 ژوئن 1946.
57. احمد ص 26.
57. الاخوان المسلمون، 7 اوت 1946، 7 ژوئن 1946.
58. البنّا، نحوالنور صص 16- 15.
59. الحجاجی، روح و ریحان، ص 297.
60. رجوع شود به «ماده 2»،قانون النظام الاساسی صص 3-2.
61. الاخوان المسلمون 7 مه 1946.
62. من خطب حسن البنّا، سری اول ص 39.
63. روزنامه بیروت، الحیات، شماره 1682، 31 اکتبر 1951.
64. الاخوان المسلمون 5 ژوئن 1946، 6 ژوئن، 14 ژوئن 1946.
65. ایضاً، 18 ژوئن 1946.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}